سپیده دم عشق
روشن تر از هر روز...
چه رازیست در این فاصله نمی دانم که هرچه می گذرد
و من...شیدا می مانم.
بگذار از عشق سخن نگویم
هر روز دوباره دوباره نگاهت میکنم
در پیه آرزو هایم دستی به دعا بر می دارم
چشمان نگرانم را به شب های وصال میدر خشد
امروز دعایی تا آسمان پر خواهد کشید
این هارمونیه قلبم را با چشمک های آسمان در خواهم آمیخت
صدایی از دور مرا میخواند دوباره نگاه کن
نگاه میکنم به تو به خاک و من در سجده خاک را بوسه میزنم
دلم را سبدی از گل های درخشان میکنم
و تقدیم قدم های پاک میکنم
یاس های کبود را می شمارم
و ستاره ای را که به اسمت زده ام
تا اخرین نفس می خوانم تا صدایی از دل بگوید
دوستت دارم
یا رب به شبی زیبا درخشانم امشب
و قلبم را آورده ام تا حاجتی از تو گیرم
یارب گوش فرا می دهم چه بسیار ناله میکند
و حال آورده ام درگاه تو تا در مانم کنی
یا رب خود گفتی امشب بیا این هنگام هم بیا
آمده ام یارب اگر در هست باز کن تا چشمانم باز شود
یارب می نگرم آسمان را به چشمان گریانی از رویا هنگام قلبه من است
این زمان می گویم دوستت دارم
یا رب شنیدی آیا شنیدی
آن صبح که صدایت کردم با فریاد های خاموش قلبم
و من در رویا قدم می زنم
بیا بیا تا آخرین ترک های قلبم نفس هایم را قبول کند













از دستان من در دستانت


آسمانی است به بلندای




آسمانی که نه برای من


که تنها برای “ما” آبیست





به تولد مریمم خوش آمدین برین ادامه بترکونیمممممممممممم
هورااااااااااا
ادامه مطلب
Power By:
LoxBlog.Com |