سپیده دم عشق
دفتر مشق شبم را خط زد پاک کن بیهوده است اگر این خطها را پاک کنم جای آنها پیداست ای که خط خوردگی دفتر مشقم از توست! تو بگو من کجا حق دارم مشقهایم را بر روی کاغذ باطله با خود ببرم؟ می روم دفتر پاکنویسی بخرم زندگی را باید از سر سطر نوشت! صدايم كن! احساسم کجاست ؟زود دیر میشه ادامه مطلب سوختن واژگان را هنگامی که عشقی به پاکی قطرات شبنـــم سحرگاهان عشقی به زلالی اب روان چشمه ساران بهار مهری از جنس افتاب مهری بی انـــدازه وبی پایان چقدر از حرم نفـــس هایت سرمستم چقدر گرمی نفس هایت گرمابخش سردی وجودم شده می خواهم "دوستت دارم " را فریاد بکشم
دعا از دل برايم كن!
ز چشمان اشك مي ريزم چنين غمبار
که آغوشت سرایم كن!
وفايم كن!
ادامه مطلب
اسم هایمان کنـــار هم قرار گرفتند با چشمـــانم دیدم
حتی واژگــــــان هم تحمـــل گرمـــای عشقــــــمان را نداشتند
واژگان هم به بزرگی عشقمان حسودیشان شد و اتش گرفتند
این چه عشقیست که خدای مهربان در دلهایمان قرار داد
مهـــری از جنـــس مهربـــانی فرشتـــگان
عشقی بـــه زیبایی
گلـــها
انچنـــان که گـــوش تمــــــام کائنـــات را از این کلمه پر کنم
تا تمامی گل ها حسودیشان شود که ملکه یشان مال من است
تا تمامی ستارگان قدر بدانند که روشناییشان را از ماه من دارند
تا تمامی گلها بدانند عطر خوششان را از نفس های تو دارند
تا تمامی ادمیان بدانند که زنده به نفس های
توام عشـــق ابدی من
m&m
Power By:
LoxBlog.Com |